سفارش تبلیغ
صبا ویژن



شایعه پراکنی - کام دل

   

زنی شایعه ای درباره ی  همسایه اش مدام تکرار کرد. در عرض چند روز همه ی محل داستان را فهمیدند. شخصی که داستان درباره ی او بود عمیقا آزرده و دلخور شد بعدا زنی که شایعه را پخش کرده بود متوجه شد که کاملا اشتباه می کرده او خیلی ناراحت شد و نزد خردمندی رفت و پرسید برای جبران اشتباهش چه میتواند بکند

پیر خردمند گفت: (( به فروشگاهی برو و مرغی بخر و آن را بکش . سر راه که به خانه می آیی پرهایش را بکن ویکی یکی در راه بریز.)) زن اگر چه تعجب کرد ،آن چه به او گفته بود انجام داد.

روز بعد مرد خردمند گفت: ((اکنون برو و همه ی پرهایی که ریخته بودی جمع کن و برای من بیاور.)) زن در همان مسیر  به راه افتاد اما با ناامیدی دریافت که باد همه ی پرها را با خود برده است.

پس از ساعت ها جستجو تنها سه پر در دست، بازگشت .

خردمند پیر گفت می بینی ؟ انداختن آنها آسان است اما بازگرداندنشان غیر ممکن است. شایعه نیز چنین است پراکندنش کاری ندارد اما به محض این که چنین کردی دیگر هرگز نمی توانی کاملا آن را جبران کنی. ))



نویسنده » منای قرب » ساعت 9:35 صبح روز دوشنبه 85 دی 25

border="0" ALT="Google" align="absmiddle">
Time spent here: