چه خبرهاست که ندارم خبری کو مرا خضر رهی تا که نمایم سفری
با که گویم که چه ها می کشم از دست دلم با تو گویم که ز احوال دلم با خبری
******************
این سرگشته در این دنیای فانی منم نه از خود خبری دارم نه از دیگری سرگشته چو اهوی خرامان به دشتی |
این حیران زده از این روزهای وادی گمگشته ام در کوی در به دری ز دشتی به دیگری اما چه حاصل |
نویسنده » منای قرب » ساعت 9:6 صبح روز شنبه 86 مرداد 13