بانگ می آید که ای طالب بیا
اگر در شب نگرفتی در روز بگیر و اگر روز را به رایگان از دست دادی شب را دریاب.این راه و رسم گدایی را خود به ما یاد داده اند:
(و هو الذی جعل اللیل و النهار خلفة لمن أراد أن یذّکر أراد شکورا)
بانگ می آید که ای طالب بیا
اگر در شب نگرفتی در روز بگیر و اگر روز را به رایگان از دست دادی شب را دریاب.این راه و رسم گدایی را خود به ما یاد داده اند:
(و هو الذی جعل اللیل و النهار خلفة لمن أراد أن یذّکر أراد شکورا)
بهلول و قبرها
نقل کرده اند:بهلول چوبی را بلندکرده بود و بر قبرها می زد ، گفتند :چرا چنین می کنی ، می گفت صاحب این قبر دروغگوست ، چون تا در دنیا بود دایم می گفت : باغ من ، خانه ی من و...ولی حالا همه را گذاشته و رفته است و هیچ یک از آن ها مال او نیست.
ñññالهی، در بسته نِست ما دست و پا بسته ایمñññ
ùùù
کعبهء عشق
باز از یاد تو در سوز و گداز آمده ام
به گدایی به سر کوی تو باز آمده ام
چه مرادی که مریدی چو تو نادیده کسی
چه مریدی که ز نازت به نیاز آمده ام
تو که نزدیکتر از من به منی میدانی
که من خسته دل از راه دراز آمده ام
شبی ستاره چشمش ظهور خواهد کرد
مرا ز غربت این کوچه دور خواهد کرد
طلوع می کند از آسمان ,مردی
نگاه پنجره را غرق نور خواهد کرد
هزار پنجره آواز سبز وشورانگیز
نثار این نفس سوت و کور خواهد کرد
محفل عاشق
ای یاد تو مونس دل عاشق جز یاد تو نیست حاصل عاشق
اسماء وصفات ذات نیکویت نقل ونبات است محفل عاشق
با آب حیات چشمه ی عشقت بسرشته ای از ازل گل عاشق
هرگز به قلم نیاید آن حالی گردد به شبانه شامل عاشق
سر بر سر خاک و دل بر دلبر این است مقام کامل عاشق
دانی که نسیم صبحگاهی چیست آهی است که خیزد از دل عاشق
چون برق اگر رود براق عقل هرگز نرسد بمنزل عاشق
خاموش حسن که کار آسان نیست پیمودن راه مشکل عاشق
معشوق چو با ما بود از لطف موافق دیگر چه از حیله و تزویر منافق
خواهی نگری روضه ی رضوان خدا را باری نظری کن به دل عاشق صادق
آنرا که دل از نور خدا نیست فروغی سودی نبرد هیچ از اسفار و شوارق
دل دار به سوی رخ رخشنده ی دلدار کز پرتوی از وی بوجود آمده شارق
مبهوت جلالش همه ی عالی ودانی مفتون جمالش همه ی صامت و ناطق
با جنت قرب که حسن راست مسلم
دیگر چه تمنی بر زابی ونمارق
دیوان علامه حسن زاده آملی